بگذارید با یک حقیقت تلخ اما رهاییبخش شروع کنیم: شما تنبل نیستید؛ سیستمعامل شما باگ دارد.
در دنیای توسعه نرمافزار، وقتی کدی اجرا نمیشود یا سروری کرش (Crash) میکند، هیچکس سرور را سرزنش نمیکند. هیچکس به کامپیوتر نمیگوید: «کاش انگیزه بیشتری داشتی!» یا «چرا اینقدر بیارادهای؟». مهندسها چه میکنند؟ آنها لاگها (Logs) را بررسی میکنند، گلوگاه (Bottleneck) را پیدا میکنند و سیستم را دیباگ میکنند. اما وقتی نوبت به زندگی شخصی، بیزنس یا رشد خودمان میرسد، ناگهان منطق را کنار میگذاریم و شروع میکنیم به سرزنش کردن خودمان. به عنوان کسی که سالها هم در دنیای صفر و یکِ برنامهنویسی و تحلیل داده غرق بوده و هم در دنیای پیچیدهی روان انسان (کوچینگ) فعالیت کرده، به یک الگوی تکرارشونده رسیدهام: موفقیت پایدار، محصولِ فشار آوردن به موتور (اراده) نیست؛ محصولِ طراحیِ درستِ شاسی (سیستم) است.
چرا «اراده» استراتژی شکستخوردهای است؟
اراده (Willpower) مثل رم (RAM) کامپیوتر است؛ یک منبع محدود و موقتی. صبحها پر است و شبها خالی. اگر استراتژی شما برای رشد کسبوکارتان یا یادگیری یک مهارت جدید، صرفاً تکیه بر «اراده» باشد، دقیقاً مثل این است که بخواهید یک دیتابیس عظیم را روی RAM نگه دارید. با اولین نوسان برق (یک بحران عاطفی یا خستگی)، همه چیز از دست میرود. در مقابل، سیستمها مثل هارد دیسک و فضای ابری هستند. آنها طراحی شدهاند تا حتی وقتی شما خوابید، خستهاید یا انگیزه ندارید، کار کنند.
مهندسی ذهن: ۳ گام برای بازنویسی الگوریتم شخصی
من در جلسات کوچینگ و مشاوره مدیریت، از متدی استفاده میکنم که ترکیبی از تفکر سیستمی (System Thinking) و علوم رفتاری است. بیایید این الگوریتم را بررسی کنیم:
۱. جمعآوری داده (Data Collection) به جای قضاوت
یک دیتاساینتیست قبل از هر کاری، دادهها را تمیز میکند. در زندگی شخصی، «داده» همان رفتارهای روزمره شماست. به جای اینکه بگویید «من در مدیریت زمان بدم»، یک هفته رفتارتان را مانیتور کنید. دادهها دروغ نمیگویند. شاید مشکل شما تنبلی نیست؛ مشکل این است که در ساعت ۲ ظهر (زمانی که قند خونتان افت کرده) سختترین تسک روز (کدنویسی یا استراتژی) را گذاشتهاید.
۲. شناخت گلوگاهها (Bottleneck Analysis)
در یک خط تولید یا یک نرمافزار، همیشه یک نقطه وجود دارد که سرعت کل سیستم را تعیین میکند. در بیزنس شما گلوگاه کجاست؟ در بازاریابی؟ در عملیات؟ یا در ترسهای درونی خودتان (Imposter Syndrome)؟ پیدا کردن گلوگاه، نیمی از حل مسئله است. اغلب ما داریم روی قسمتی از سیستم کار میکنیم که اصلاً گلوگاه نیست (مثل عوض کردن فونت وبسایت وقتی که هنوز مشتری نداریم!).
۳. بهینهسازی و تکرار (Optimization & Iteration)
در دنیای استارتاپی، مفهومی داریم به نام MVP (کمینه محصول قابل ارائه). در رشد فردی هم باید MVP داشته باشید. به جای اینکه بخواهید از فردا صبح یک انسان کاملاً جدید باشید (ورژن ۲.۰)، فقط یک تابع کوچک از زندگیتان را "Refactor" کنید. مثلاً: به جای «روزی ۲ ساعت مطالعه»، سیستم «۵ دقیقه مطالعه قبل از اولین قهوه» را دیپلوی (Deploy) کنید.
کلام آخر:
شما هم معمارید، هم کاربر زیبایی نگاه مهندسی به انسان این است که احساس گناه را حذف میکند. وقتی میپذیرید که نتایج شما، خروجیِ (Output) سیستمهای شما هستند، دیگر خودتان را تخریب نمیکنید. به جای آن، میپرسید: «چطور میتوانم این سیستم را ارتقا دهم؟» من اینجا هستم تا در این مسیر به شما کمک کنم؛ چه با تحلیل دادههای کسبوکارتان، چه با ساخت ابزارهای هوشمند، و چه با کوچینگ برای معماری دوبارهی ذهنتان. بیایید نسخه بهتری را بیلد (Build) کنیم.
نظرات (0)
اولین نفری باشید که نظر میدهد!
برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / ثبتنام